Milad Cheraghi

Detection Enginner

Security Researcher | Purple Team | SOC analyst | SIEM Engineer | Linux Fan

نیست کاری به بد و نیک جهانم صائب // روی دل از همه عالم به کتاب است مرا


ذهن حواس جمع نکات – نیر ایال

اینکه ما خیلی وقتا تصمیم میگیریم بشینیم یه کاری رو بکنیم ولی حواسمون پرت میشه یهو میبینیم گوشی تو دستمونه یا میریم جلسه وسط صحبت همکار مون گوشی رو میگیریم دستمون واقعا تقصیر تکنولوژی و سوشیال مدیاست؟ یا چیزی فراتر از این حرفاست؟؟

این کتاب یکم عمیق تر از کتاب دیپ ورک و تمرکز هستش
و بیشتر راجب ریشه مشکلات حرف میزنه تا اینکه بیاد بگه فلان شخص فلان کار رو می‌کنه و متمرکزه. بنظرم خیلی کتاب جذابیه و بیاید بیشتر بدونیم راجبش

پیشرفت های تکنولوژی یه سوی تاریکی دارن، در واقع وقتی کشتی رو اختراع کردن در واقع غرق شدن رو هم اختراع کردن، سوشیال مدیا هم همینه

کلا تکنولوژی هم همینه قلابش گیر بکنه شما رو گیر میندازه

این کتاب بیشتر راجب مای مصرف کننده است در برابر تمرکز کردن

خودش میگه من یکبار داشتم با دخترم بازی میکردم و اینطوری بود که هر دور یک سوالی برای یکی می اومد و باید جواب میداد ، سوالی که برای دخترم پیش اومد این بود که سوپر پاورت دوست داری چی باشه ؟ اون قدرتی که ابر قهرمان ها دارن، چی دوست داری مثلا یکی بگه من دوست دارم نامریی باشم من پرواز بکنم و … نویسنده میگه من سوال رو از دخترم پرسیدم ولی یادم نمیاد در جوابم چی گفت، اصلا یادم نمیاد ، چون اون لحظه که داشت حرف می زد من داشتم با گوشیم ایمیلم رو چک می کردم و بخاطر یه کاری بی اهمیت ، بهترین لحظه با دخترم رو از دست دادم… قطعا ما ها هم این تجربیات. رو داریم حتی اگر خودمون گاها آگاه نبودیم بهش.

واقعیت اینکه ما با سیل عظیم حواس پرتی نمی تونیم به این. راحتی مقابله کتیم، نویسنده میگه آینده انسان ها دو نوع اند ، حواس جمع ها و حواس پرت ها، و آینده برای حواس جمع هاست..

بببییم مسیله چیه
مسیله تکنولوژی نیست فقط خیلی عمیق تر از اونه ، اینکه یه چیزی میخواد توجه ما رو جلب کنه از قدیم بوده ، درسته شدید نبوده ولی بوده،
سقراط می‌گفته نوشتن باعث میشه آدمی که نویسنده است فراموش کار بشه … در کل میخواد بگه این حواس پرتی چیز جدیدی نیست و از قبل بوده ولی ما باید ازش مراقبت کنیم،
چرا باید مراقبت کنیم؟
چون شغل خوب ها کارهایی هستن که ذهن حواس جمع میخواد.. البته این موضوع فقط مربوط به کار نیست بلکه در خصوص زندگی هم هست.
ما یک شبکه روابطی داریم یا خانواده و دوستان ، تمرکز نداشتن توجه نداشتن اون کیفیت رو میاره پایین و اگر ما اون شبکه رو نداشته باشیم، بر روی تمرکز ما و حال ما تاثیر میزاره

و یک دلیل دیگه برای اینکه چرا تمرکز مهمه برای ما… ما یکسری اهداف داریم که برای خودمون مهمه، ارزش های ماست اگر تمرکز نداشته باشیم امکان داره از این ها دور بشیم…
دلایل بنیادی حواس پرتی چیه؟
خود نویسنده میگه من اکثر روش های محدودیتی رو رفتم و. جواب گرفتم ولی بعد مدتی دوباره برگشتم به همون حالت

اول بیاید مشخص کنیم میخوایم چیکار کنیم
ما میخوایم از شر کشش رها بشیم ، ما دو جور کشش داریم ، کششی که مارو می‌کشه سمت علایقمون و یکی ما رو منحرف می‌کنه از خواسته هامون

محرک مارو سمت یکی از این دو قطب میکشه، محرک درونی داریم و محرک بیرونی

ما تو کتاب کار عمیق رو روی محرک های بیرونی تمرکز کردیم ولی اینجا روی محرک های درونی کار می کنیم
سوال اینکه چرا این محرک های درونی اینقدر قوی هستند تا مارو منحرف کنن

باید نگاه کنیم ببینم اصلا رفتار انسان از کجا میاد، چی باعث میشه ما یه. رفتاری بکنیم، باور ما چماق و هویج، هستش ، کار خوب هویج و کار بد چماق، این باعث میشد ما کاری رو بکنیم یا نکنیم،

فکر نکنید حواس پرتی چیز بدیه ، اینکه حواست پرت بشه بری کتاب بخونی چیز بدی نیس ، ولی چون تو رو از مسیر هدف اون روزت دور می‌کنه خوب نیست

نویسنده مثالی میزنه از خانومی که اپلیکیشن قدم شمار استفاده می کرده و کارکردش این بود که به میزان قدم هایی که رفتی بهت امتیاز میداد و آخر ماه برنده رو اعلام می کردند، خانومه میگه من دوازده شب پاشدم دو هزار بار پله رو توی راه پله خونمون بالا پایین رفتم تا رتبه ام رو ببرم بالاتر و فرداش از تمام کار و زندگی م افتادم …

حواسش رو چیزی پرت کرده بود که چیز بدی نبود ولی اونو از هدفش دور کرده بود

در واقع این حواس پرتی ها روزنه ای هستند تا ما از واقعیت های زندگی مون فرار کنیم…چنگ بندازم به یه چیزی که احساس کنم دارم ی کاری می کنم در حالیکه همه زندگیم رو حواست…
حرف اصلی خط بالاست

ما یک ناراحتی داریم یک ناخوشی داریم و می‌خواهیم اونو برطرف کنیم و این حواس پرتی ما بخاطر اینکه وضعیت ی که درونش هستیم وضعیت مطلوب ما نیس
برای فرار از یک حس منفی که پناه میبریم سمت اینا

حواس پرتی یک فرار از یک ناراحتی از یک واقعیت
در واقع یک محرک درونی وجود داره، احساس ناامنی، احساس نگرانی ، ناراحتی وو…
آیا ما به این محرک ها جواب درستی می‌دیم یا نه؟
ما باید ببینیم درد مون چیه، احساس مون چیه، مدیریت تمرکز مدیریت زمان در واقع مدیریت درد مدیریت زجر
ما تا سراغ مشکل نریم تا سراغ ریشه نریم، نمی تونیم تمرکز داشته باشیم…
اونا رو که حل کنیم میشه رفت سمت مسایلی که. حالا چرا حواس پرت شدم حالا چی باعث میشه تمرکز کنیم
اینکه همه چیز خوب و عالیه، برای افسانه هاست و باید این دیدگاه رو کنار گذاشت
ما اگه قرار بود راضی بشیم که بشر تا به اینجا نمی اومد ، محرک ما برای تغییرات مثبت در زندگی همین احساس عدم رضایته
رضایت ، خوشحالی و امثال هم همش موقتی و بقای بشر در گرو عدم رضایت به وضعیت کنونی بوده و هست.
حوصله آدم سر بره خیلی درد بزرگیه.
باید یاد بگیری خودت رو سرگرم کنی ، آدم ها حوصله شون سر می‌ره …

آدم ها که حوصله شون سر می‌ره ، برای فرار از این موضوع دست به هر کاری میزنن.

ی آزمایشی کردن به چند نفر گفتن ما باید به شما شوک الکتریکی بزنیم و حاضرین بزنیم ؟ گفتن نه
بعد بهشون گفتن ببین ما باید این شوک رو به همه بزنیم ، حالا اگر پول بدید به شما نمی زنیم، اونا هم قبول می کنن ، بعد میگه اینارو فرستادیم تو یه اتاقی که دستگاه شوک برق هم اونجا بود و گفتیم صبرکنید تا بیان و اسامی شما رو بنویسن ، بعد یکی دو ساعت منتظر گذاشتن اینا ، این افراد از شدت حوصله. سر رفتگی پا میشن میرن دستگاه رو بررسی می کنن و شروع میکنن به خودشون شوک زدن.. کاری رو که حاضر بودن بخاطرش پول بدن ولی شوکی بهشون زده نشه.

مرور افکار، دیدی ی اشتباهی می‌کنی ولی همش بهش فکر میکنی، و نمیتونی ازش خلاص بشی، و همش بهش فکر میکنی، در نهایت رضاییتت رو کم می‌کنه و منجر به حواس پرتی جدی میشه.

عامل چهارم ، عادت کردن به خوشی هستش. این عادت که ما انسان ها به یک خوشی برسیم بعد از مدتی برامون بی ارزش میشه و ، سطح توقعات مون میاد بالاتر و باز مجددا همین داستان

مدام ما میریم سمت هدف جدید، لذت جدید، و خوشی های جدید … همه اینا در طول تاریخ بشر مکمل رشد ما بودن و در جای خود قابل ارزشه اما باید بدونیم که ریشه این مشکلات ما در این محرک ها نهفته است.

حالا چیکار کنیم
قدم اول اینکه این احساسات منفی رو کاملا بپذیریم که هست و البته یک پیش زمینه ای هم داره این،. حتما یک مسئله ای وجود داره

شما باید بگی فلان چیز حواس منو پرت کرد ولی از چی پرت کرد؟ خیلی ها واقعا خودشون هم برنامه ای ندارن و همین باعث میشه هر کسی بتونه به راحتی حواس شون رو پرت کنن.

اگر برنامه ای نداری، حواس پرتی تو هم مشکلی نداره…
یک زمانی رو باید صرف این کنیم که محرک های درونی مون رو ردیابی کنیم، قدم اولشم اینکه باید بنویسی چی شد که یهو وسط کار حواست پرت شد رفتی یوتیوب یا گوشی رو گرفتی دستت.
نوع نوشتنت هم باید مهربانانه باشه و بیشتر باید بنویسی حست چیه اون لحظه…
حرفش اینکه آگاهی پیدا کنید از اون لحظه ،. ی آگاهی از محرک های درونی ،

مسئله بعدی کاری که میخوایم انجام بدیم، نوع کار هم مهمه، تفریح لزوما خوشی در کار نمیااره، اون چیزی که خوشی میاره تو کار حس غرق شدگی هستش، اون زمان هایی که غرق در کاری

باید روی خود کار تمرکز کنی ، و مسیری بچینی که اون کار رو برات لذت بخش کنه.

موضوع بعدی باور ها و شخصیت های خودمونه
اراده یک آدم ، خیلی محدوده…

میخوای اون چیزی که حواست رو پرت کرده رو برطرف کنی که به کدوم مسیر برگزدی؟ رو چی تمرکز کنی؟ بواسطه اون تمرکز میخوای به چی برسی؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *